1_ شاید حکیم نظامی پزشک ارتش بوده است.
2_ چون وقتمون خیلی کم بود , همه چیز بین ما زود تمام شد.
3_ بعضی ها مشغول ساخت و ساز هستند و بعضی ها مشغول ساخت و پاخت.
4_ فقط حرف های استاد ریاضی حرف حساب بود.
5_ کشاورز عصبانی بادمجان را زیر چشم می کارد.
6_ از بس خوابش سنگین بود , تختخواب شکست.
7_ وقتی خوابیدم حقیقت را در خواب دیدم.
8_ چُرت خواب قسطی است.
9_ زندان آدم تنبل رختخواب است.
10_ دیگران کاشتند و ماخوردیم , چشمشان کور باز هم بکارند تا بخوریم.
11_ هیچ فریادی رساتر از سکوت نیست.
12_ گاهی اوقات تصویرم در آب شنا می کند.
13_ تنها کسانی شکست نمی خورند که تلاش نمی کنند.
14_ برای آنکه تاریخ وفاتش را بداند خودکشی کرد.
15_ وضع مالی خوبی نداشت , مجبور شد بالاخانه را اجاره بدهد.
16_ بعضي ها با باند بازي مي کنند و بعضي ها پانسمان.
17_من از «خير»ش گذشتم اما او تصميم داشت از «شر»م خلاص شود.
18_خیلی نازش را خريدم , دیگر تاجر شده ام.
19_وقتي از ناراحتي منفجر شد همه به دنبال پيدا کردن جعبه سياه او بودند.
20_ فکرش کار نمي کرد، مدعي شد که افکارش نو است.
21_ وقتي چشمانم تار مي شود دلم شروع به نواختن مي کند.
22_ آسمان زيباست اما نبايد بيش از حد سر به هوا بود.
23_ ماهي خوار نگران است که آب گل آلود نشود.
24_ آب که از سر گذشت قبض آب تصاعدي حساب مي شود.
25_ شاید زیباترین منحنی جهان لبخند باشد.
26_ برای شستن قالی , اول به گل هایش آب داد.
27_ بعضی ها با طنز شیرین نان می خورند و بعضی ها با نان شیرین , طنز می گویند.
28_ برای آنکه «آینده»اش را خراب کنند «حال»اش را گرفتند.
29_ من با رویا زندگی می کنم و رویا با دیگری.
30_ وقتی کلاهتان پس معرکه باشد , تازه اول معرکه اید.